در ازل هر کو ز فیض دولت ارزانی بود ۲۱۸
رواق / Ravaq - Ein Podcast von فرزآن

«««««🍷میبهـا»»»»»غزل نمره ۲۱۸فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاندر ازل هر کو به فيض دولت ارزانی بودتا ابد جام مرادش همدم جانی بودمن همان ساعت که از می خواستم شد توبه کارگفتم اين شاخ ار دهد باری پشيمانی بودخود گرفتم کافکنم سجاده چون سوسن (بر آب) به دوشهمچو گل بر خرقه رنگ می مسلمانی بود؟بی چراغ جام در خلوت نمیيارم نشستزان که کنج اهل دل بايد که نورانی بودهمت عالی طلب جام مرصع گو مباشرند را آب عنب ياقوت رمانی بودگر چه بیسامان نمايد کار ما سهلش مبينکاندر اين کشور گدایی رشک سلطانی بودنيکنامی خواهی ای دل با بدان صحبت مدارخودپسندی (بدپسندی) جان من برهان نادانی بودمجلس انس و بهار و بحث (عشق) شعر اندر مياننستدن جام می از جانان گرانجانی بوددی عزيزی گفت حافظ میخورد پنهان شرابای عزيز من نه عيب (گناه) آن به که پنهانی بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations