سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود ۲۰۳

رواق / Ravaq - Ein Podcast von فرزآن

«««««🍷می‌بها»»»»»غزل نمره ۲۰۳فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن سال‌ها دفتر ما در گرو صهبا بود رونق ميکده از درس و دعای ما بود دل چو پرگار به هر سو دورانی می‌کرد و اندر آن دايره سرگشته‌ی پابرجا بود مطرب از درد محبت عملی می‌پرداخت که حکيمان جهان را مژه خون‌پالا بود می‌شکفتم ز طرب زان که چو گل بر لب جویبر سرم سايه‌ی آن سرو سهی‌بالا بود نيکی پير مغان بين که چو ما بدمستان هر چه کرديم به چشم کرمش زيبا بود از بتان آن طلب ار حسن‌شناسی ای دل کاين کسی گفت که در علم نظر بينا بود دفتر دانش ما جمله بشوييد به می که فلک ديدم و در قصد دل دانا بود پير گلرنگ من اندر حق ازرق‌پوشان رخصت خبث نداد ار نه حکايت‌ها بود قلب اندوده‌ی حافظ بر او خرج نشد کاين معامل به همه عيب نهان بينا بودSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations