درد عشقی کشيده‌ام که مپرس ۲۷۰

رواق / Ravaq - Ein Podcast von فرزآن

«««««🍷می‌بهـا»»»»»غزل نمره ۲۷۰فاعلاتن مفاعلن فعلندرد عشقی کشيده‌ام که مپرس(رخت جایی کشیده‌ام که مپرس) زهر (درد) هجری چشيده‌ام که مپرس گشته‌ام در جهان و آخر کار دلبری برگزيده‌ام که مپرس آنچنان در هوای خاک درش می‌رود آب ديده‌ام که مپرس من به گوش خود از دهانش دوش سخنانی شنيده‌ام که مپرس سوی من لب چه می‌گزی که مگوی؟ لب لعلی گزيده‌ام که مپرس بی تو در کلبه‌ی گدایی خويش رنج‌هایی کشيده‌ام که مپرس همچو حافظ غريب در ره عشق به مقامی رسيده‌ام که مپرسSupport this podcast at — https://redcircle.com/ravaq/donations